حرف های یک معلم

تقسیم آموخته های یک معلم

حرف های یک معلم

تقسیم آموخته های یک معلم

من از آن روز معلم شده ام !

سخت آشفته و غمگین بودم …
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را …
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند …

خط کشی آوردم،
در هوا چرخاندم!
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید!

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم ...
سومی می لرزید ...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود ...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید ...
"پاک تنبل شده ای بچه بد"
"به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
"ما نوشتیم آقا"

بازکن دستت را ...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله ی سختی کرد ...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و سپس ساکت شد ...
همچنان می گریید ...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ...

گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن !

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید ...

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش و یکی مرد دگر
سوی من می آیند ...

خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو و کنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا ...

چشمم افتاد به چشم کودک ...
غرق اندوه و تاثر گشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر …

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار از خود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام …
او به من یاد بداد درس زیبایی را ...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی

یا چرا اصلا من عصبانی باشم
با محبت شاید، گرهی بگشایم
با خشونت هــرگــز ...
هــرگــز.

گفتن «نه» جسارت می خواهد .


 
معمولاً رفتارهای اجتماعی را به سه گروه جسورانه‌، منفعلانه و پرخاشگرانه تقسیم می‌کنند. البته این تقسیم بندی برای سهولت فهم مطلب صورت می‌گیرد وگرنه رفتارهای اجتماعی بسیار پیچیده‌تر و متنوع‌تر هستند‌.

در رفتار پرخاشگرانه فرد با توسل به خشونت و انواع گوناگون پرخاشگری مقاصد و نیازهای خود را ابراز و سعی می‌کند با تجاوز به حقوق دیگران خواسته خود را مرتفع سازد یا حق خود را بگیرد. در رفتار منفعلانه فرد با انفعال‌، سکوت و تسلیم در برابر دیگران واکنش نشان می‌دهد و از ابراز حالات‌، احساسات و نیازهای خود باز می‌ماند و اجازه می‌دهد تا حقوق او توسط دیگران پایمال شود.

 با رجوع به این تعاریف مشخص است که رفتار جسورانه‌، مطالبه‌گرایانه یا قاطعانه تنها رویکرد سالم‌، انطباقی و سازنده‌ای است که باید در روابط بین فردی و انسانی اعمال شود. انواع رفتار مطالبه گرانه عبارتند از: بیان جسورانه،  درخواست جسورانه و رد جسورانه و قاطعانه یا توانایی نه گفتن که موضوع اصلی این نوشتار است‌.

در رد جسورانه هنگامی که از فرد درخواستی می‌شود که به هر دلیل مایل به پذیرش آن نیست، او باید بتواند آن را به  سادگی‌ و با  صداقت‌، صراحت و آشکارا رد کند بدون آنکه دستخوش احساسات و افکار منفی شود. هر  فردی باید  نه گفتن را حق خود بداند. هر‌کس حق دارد به‌خود احترام بگذارد، دارای نظرات و عقاید شخصی باشد و آنها را بیان کند. اولویت‌ها و انتخاب‌های خود را دنبال کند، به دیگران بگوید مایل است چه رفتاری با او داشته باشند و در قبال چیزی که می‌دهد چیزی را درخواست کند‌. پس ما حق داریم که نه بگوییم بدون آنکه دچار احساس گناه،  خشم یا شرم شویم و احساس خوبی هم درباره نه گفتن خود داشته باشیم. در حقیقت اگر حق نه گفتن را از افراد بگیریم آنها را از حق اظهارنظر محروم و انتخاب‌های آنان را محدود کرده‌ایم.

کسانی که همیشه در برابر درخواست دیگران بله می‌گویند غیر‌نواز خوانده می‌شوند. وضعیت کسی که  در شرایطی که باید نه گفته شود بله می‌گوید از 2حالت خارج نیست یا اصلاً نمی‌داند که باید نه‌بگوید یا می‌داند اما توانایی نه‌گفتن را ندارد. در حالت اول با نوعی ناآگاهی روبه‌رو هستیم که فرد حتی از افکار‌، احساسات و نیازهای خود آگاه نیست و بر‌شرایط خود اشراف ندارد. در حقیقت فردی منفعل‌، دنباله‌رو و وابسته است که مانند برده‌ای تسلیم نظریات و خواسته‌های دیگران می‌شود و مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرد. حالت دوم که مورد بحث ماست‌، وضعیت کسی است که می‌داند باید نه بگوید ولی توانایی آن را ندارد و از این بابت رنج می‌برد و احساسات منفی را تجربه می‌کند.

حال باید دید علل این امر چیست و چرا بعضی‌ها در رد درخواست دیگران مشکل دارند؟ عدم‌توانایی نه گفتن به دلایل مختلف و در شرایط گوناگون روی می‌دهد‌. ترس از‌دست دادن یک رابطه یا یک فرد ازجمله این عوامل است‌. گاه فرد آنقدر کمرو و خجالتی است که نمی‌تواند نه بگوید و گاه به‌دلیل آنکه پس از نه گفتن دستخوش احساس گناه‌، اضطراب یا شرم می‌شود از این کار سر باز می‌زند. بعضی‌ها به فداکاری دائمی و بدون دلیل در حق دیگران عادت کرده‌اند و برخی هنگامی که مورد درخواستی قرار می‌گیرند فکر می‌کنند موهبتی به آنها اعطا شده است یا احساس مهم بودن می‌کنند‌. میل به راضی کردن دیگران‌، کسب تایید از غیر و تمایل به خوب جلوه کردن از عوامل دیگر غیر‌نوازی است.

بعضی‌ها هم اصلاً بدون آنکه درخواستی از آنها شده باشد یا مسئولیتی داشته باشند به‌صورتی مبالغه‌آمیز به دیگران محبت می‌کنند یا خدمتی انجام می‌دهند و در دام بله گفتن به هر قیمتی می‌افتند. اکثر موارد ذکر شده ناشی از باورهای غلطی است که در ذهن فرد وجود دارند. در بسیاری از موارد تداوم و حضور پررنگ این باورها و رفتارها نشان‌دهنده ریشه عمیق آنها در شخصیت افراد است. به عبارت دیگر بذر غیر‌نوازی در کودکی فرد توسط والدینی کاشته می‌شود که به کودک یاد می‌دهند در صورتی می‌تواند از عشق مشروط آنان بهره‌مند شود که به‌طور نامشروط از آنها اطاعت کند. به این ترتیب پیامی ناخودآگاه به کودک ارسال می‌شود که تنها راه احساس ارزش کردن و مورد تائید واقع شدن پاسخ مثبت به خواسته‌های دیگران است‌.

لذا اعتماد به نفس کودک رشد نمی‌کند و استحکام نمی‌یابد و از جسارت لازم برای تجربه آزادانه دنیای درون و بیرون بی‌بهره می‌ماند و مرزهای سالم روابط رعایت نمی‌شوند‌. مرز سالم در روابط فضا و حریمی است که به فرد احساس امنیت و ایمنی می‌دهد‌. این فضا در غیر‌نوازان شکل نمی‌گیرد و مرز خود و دیگران تشخص نمی‌یابد. کودک شخصیتی منفعل و وابسته پیدا می‌کند و والدین الگویی برای او می‌شوند تا در بزرگسالی هم پیوسته فکر کند که اگر موجبات رضایت و خشنودی دیگران را فراهم نکند‌، دیگران او را دوست نخواهند داشت. غیر‌نوازان فاقد یک منبع ارزش‌گذاری درونی برای داوری در باب ارزش اعمال خود هستند و ارزش‌گذاری آنان پیوسته باید توسط دیگران صورت گیرد.

عدم‌توانایی نه گفتن علاوه بر تخریب روابط و  شخصیت،  پیامد‌های منفی دیگری نیز دارد. اولاً موجب اتلاف وقت و از دست رفتن زمان می‌شود. زمان مهم‌ترین سرمایه ماست. لحظه‌ها و ثانیه‌های زندگی ارزش لذت بردن،  استفاده بهینه و رضایت بخش و برنامه‌ریزی‌های مفید و سازنده را دارند و نباید آنها را تباه کرد. مدیریت زمان یکی از مهارت‌هایی است که در دنیای امروز به کار‌گیری آن برای پیشبرد یک زندگی موفقیت‌آمیز ضروری است‌. با نگفتن نه ما این زمان محدود را به دیگران اختصاص و آن را از دست می‌دهیم و از پیگیری برنامه‌ها‌، اهداف و اولویت‌های زندگی خود باز می‌مانیم‌.

تکرار زیاد این امر سبب می‌شود شمار زیادی از  کارهای نا‌لازم در زندگی ما انباشته شود و ما را با احساس کمبود وقت روبه‌رو کند که به‌خودی خود منشأ ایجاد استرس‌، اضطراب و تشدید نگرانی است‌. ثانیاً آری گفتن به همه موجب می‌شود تا تأمین خواسته‌های دیگران بر ارضای نیازها و تحقق برنامه‌ها و اهداف ما اولویت پیدا کند‌. به این ترتیب ما عملاً از زندگی بازداشته می‌شویم چون برنامه‌ها و اهداف خود را دنبال نمی‌کنیم و در نهایت اشراف و آگاهی خود بر زندگی را از دست می‌دهیم و کنترلی برآن نخواهیم داشت.

ثالثاً وقتی می‌دانیم که باید نه بگوییم و آری می‌گوییم احساس خوبی پیدا نمی‌کنیم و از خودمان ناراضی هستیم که چرا شهامت لازم برای رد درخواست دیگری را نداشته‌ایم و دستخوش اضطراب‌، افسردگی و سایر حس‌های منفی می‌شویم و به‌اصطلاح اعصابمان خرد می‌شود،  خود خوری می‌کنیم،  تحقیر می‌شویم و حتی فکر می‌کنیم سرمان کلاه رفته است ولی جرات و توانایی دفاع از خود را نداریم‌. تجمع این احساسات منفی منجر به انواع آسیب‌های روحی و بیماری‌های روان تنی می‌شود.

پیامد منفی چهارم این است که در بسیاری از موارد درخواست‌های دیگران مبتنی بر سوءاستفاده از افراد است و روابط توأم با سوءاستفاده در اشکال گوناگون آن جهنمی است که افراد برای خود تدارک می‌بینند و در نهایت شخصیت و زندگی آنان را تباه می‌کند.

و بالاخره در پاره‌ای از موارد عدم‌توانایی برای نه گفتن می‌تواند پیامدهای بسیار خطرناکی  داشته باشد. همیشه در صفحه حوادث روزنامه‌ها داستان گروه‌های تبهکار و بزهکاری  را می‌خوانیم که برخی افراد منفعل‌، وابسته و دنباله‌رو عضو این گروه‌ها شده و دست به تبهکاری و جنایت زده‌اند چون توانایی تمرد از دستورات رهبر گروه را نداشته‌اند یا در بسیاری از موارد کسانی که نتوانسته‌اند در مجلسی دوستانه درخواست دوست خود را جهت مصرف ماده‌ای رد کنند آلوده به مواد‌مخدر شده‌اند. با گفتن یک کلمه ساده و 2حرفی نه، می‌توانیم از پیامد‌های منفی ذکر شده اجتناب کنیم و با استفاده بهینه از زمان‌، زندگی‌، اهداف و آرزوهای خود را پی بگیریم‌، منابع استرس را کاهش دهیم‌، اعتماد به نفس خود را استحکام بخشیم و بر احتمال موفقیت در زندگی بیفزاییم‌.

نه کلمه ساده‌ای است ولی  به کاربردن آن چندان ساده نیست‌. در حقیقت نه گفتن عمل ظریف و حساسی است و باید درست انجام شود و چگونگی انجام آن مهم است. در وهله اول باید به اصول مهارت مطالبه‌گری و جسارت که پیشتر ذکر شد توجه داشت یعنی رد جسورانه باید صریح‌، روشن‌، آشکار‌، صادقانه و توأم با حفظ احترام و حقوق دیگران صورت گیرد. کسی که همیشه در برابر خواست‌های دیگران بله می‌گوید و حالا می‌خواهد نه‌گفتن را جایگزین آن کند نیاز به تمرین دارد‌؛  تمرین نه گفتن‌، تمرین آری نگفتن و به‌تدریج تمرین درخواست کردن از دیگران‌.

این تمرین‌ها باید مبتنی بر یک چارچوب نظری صورت گیرد که آگاهی و اشراف فرد بر آن اساس شکل گرفته باشد‌. به عبارت دیگر در وهله اول فرد باید از مهارت خودآگاهی برخوردار باشد تا نسبت به افکار‌، احساسات‌، نیازها‌، برنامه‌ها‌، آرزوها‌، محدودیت‌ها و توانایی‌های خود اشراف داشته باشد و باورها و افکار خود را به‌نحوی منطقی و مستدل تنظیم کند‌. تغییر باورها و انتظارات غلط و غیرواقعی پیش‌شرط بروز رفتار جسورانه و مطالبه‌گرانه است؛ مثلاً اگر کسی فکر می‌کند نپذیرفتن درخواست دیگران فاجعه است و پیامد منفی دارد باید این تصور را تغییر دهد‌ یا اگر دیگری می‌اندیشد که تنها راه به دست آوردن تایید، محبت‌، احترام و عشق دیگران پاسخ مثبت دادن به خواست‌های آنان است باید از این باور دست بکشد‌.

نه گفتن را باید از موقعیت‌های آسان‌تر و با افرادی که راحت‌تر هستیم آغاز کنیم و به‌تدریج آن را به شرایط دشوارتر و اشخاص دورتر تعمیم دهیم‌. نه باید قاطع‌، محکم‌، کوتاه و صادقانه باشد و با استفاده از ضمیر ‌من ‌ و تکیه و تأکید برآن صورت گیرد‌.  باید از افعالی استفاده شود که نشان‌دهنده جدیت است مانند «من تصمیم دارم...»، «من می‌خواهم...»یا «من نمی‌خواهم این کار را بکنم» و با اعتماد به نفس و عاری از تردید‌، شک و دودلی بیان شود. نه باید محترمانه‌، صادقانه و واقعی جلوه کند و گستاخی و پرخاشگری را نباید با مطالبه‌گری و جسارت اشتباه گرفت‌.

بیان نه نباید همراه عذر و بهانه یا ابراز تأسف باشد‌. نه‌گفتن باید به‌صورت مستقیم و بدون توسل به رفتارهای حاشیه‌ای صورت گیرد. اگر در موقعیتی بودید که دادن پاسخ صریح دشوار است باید جواب قطعی را به تأخیر انداخت و مثلاً گفت در این باره فکر خواهم کرد. اگر پس از نه گفتن بازهم طرف مقابل اصرار ورزید شما نیز باید بر پاسخ منفی خود پافشاری کنید. ملازم‌های غیرکلامی باید در هماهنگی با بیان کلامی نه باشد؛ یعنی باید با تن صدای قاطعانه‌، مصمم و بدون لرزش درحالی‌که سر رو به بالا و بدن مستقیم است و تماس چشمی مستقیم با مخاطب برقرار است و با بیان کلامی به شرحی که ذکر شد،  نه گفت‌.

در پایان باید توجه داشت مسئولیت‌ناپذیری عمیقی که در جامعه ما نیز کم دیده نمی‌شود موجب آن است که برخی از افراد حتی وظایف عادی شغلی یا خانوادگی خود را نیز انجام ندهند و در پاسخ به ارباب رجوع یا در رابطه فردی نه‌گفتن ورد زبان آنها باشد. بدیهی است آنچه گفته شد در مورد کسانی است که در روابط خود با دیگران توانایی نه گفتن را ندارند و از این بابت ضربه می‌خورند و این  ربطی به منفی‌بافی و نفی‌گرایی اشخاصی ندارد که جز نه چیزی نمی‌گویند و چه بسا به دیگران ضربه هم می‌زنند
منبع : تعلیم وتربیت درعصرامروز

چگونه می توان فرزندان را با انجام تکالیف تشویق کرد .

 
برای شما به عنوان والدین مهم است بدانید که تکلیف درسی بر نتیجه کار فرزندانتان در مدرسه، واقعاً اثر می‌گذارد؟ تحقیق نشان می‌دهد زمانی که کودک صرف انجام تکالیف درسی می‌کند، مستقیماً بر کارکرد تحصیلی او تأثیر می‌گذارد. کودکان با انجام تکالیف درسی مقرر شده، مهارتهای خود را افزایش می‌دهند.
وقتی شما به فرزندانتان کمک می‌کنید تا تکالیف درسی را به طور کامل انجام دهند، در واقع به آنها کمک می‌کنید تا از نظر تحصیلی پیشرفت کنند و موفقیت بیشتری کسب کنند.
تکلیف درسی بهترین وسیله‌ایست که توسط آن می‌توانید ارتباطی روزانه با تعلیم و تربیت فرزندانتان داشته باشید.
اولین گامی که به فرزندتان کمک می‌کند تا تکالیفش را به صورت موفقیت‌آمیز انجام دهد آن است که محیط مطالعه مناسبی برای انجام کارش به وجود آورید.
اگر تکلیف درسی به آخرین دقایق روزانه واگذار شود برداشت فرزندتان آن خواهد بود که سایر فعالیتها از اهمیت بیشتری برخوردارند.
تکلیف درسی به بچه‌ها مسئولیت می‌آموزد، ولی اگر بچه‌ها در واقع هرگز بدون کمک سایرین کار نکنند، این مسئولیت را نمی‌توانند بیاموزند.
وقتی شما کوششهای فرزندانتان را مدنظر داشته و آنها را تشویق می‌کنید در واقع به آنها می‌گویید: ”ما به تو و تواناییهای تو اعتقاد داریم و این امر تأثیر بسیار زیادی بر او خواهد داشت“.
برای بعضی از کودکان، تنها کلمات تشویق‌آمیز کافی نیستند. این قبیل کودکان به مشوقهای بیشتری نیاز دارند تا به تکلیف درسی علاقه پیدا کنند.
فرزندان شما باید بفهمند که شما در مورد انجام کامل و دقیق تکالیف درسی جدی هستید و شما باید یاد بگیرید که به طور قاطع ارتباط برقرار کنید.
شما و معلم فرزندتان باید مانند یک تیم عمل کنید، تیمی که در جهت پیشرفت فرزندتان کار می‌کند. راز برقراری و حفظ این رابطه به نحوه ارتباط بستگی دارد.
متأسفانه تصور می‌شود تکلیف درسی چیزی است که معلمها تکلیف می‌کنند، بچه‌ها انجام می‌دهند و والدین تحمل می‌‌کنند. والدین در بهترین حالت، تکلیف درسی را لازم و مسلم فرض می‌کنند و بدترین برداشت آن است که آن را مایه جبهه‌گیری و کشمکشهای شبانه‌ای تلقی کنیم که با گریه فرزندمان خاتمه می‌یابد.
چرا مشق با اشک! همه علاقه‌مندیم که به فرزندانمان کمک کنیم تا در مدرسه موفق باشند، تصویر خوبی از خویش در ذهن خود داشته باشند و اعتماد لازم برای این امر را که در بزرگسالی افرادی مولد و مسئول شوند به دست آورند.
بنابراین شما باید به تکلیف درسی به صورت فرصت روزانه که بر تعلیم و تربیت و آینده فرزندتان اثر مثبتی اعمال می‌کند نگاه کنید.
تکلیف درسی اولین مسئولیتی است که تماماً به عهده آنها واگذار شده است، از لحظه‌ای که معلم تکلیف را معین می‌کند تا زمانی که تکالیف به او پس داده می‌شود، مسئولیت بر دوش فرزندان شماست.
• با انجام تکالیف درسی مهارتهای خود را افزایش دهید ـ دانش‌آموزانی که به طور مداوم تکالیف درسی را انجام می‌دهند، از آنها که از انجام تکالیف سرباز می‌زنند موفق‌ترند.
ـ دانش‌آموزان می‌توانند با انجام تکالیف درسی، امور تحصیلی خود را در کلیه زمینه‌ها بهبود ببخشند.
ـ تکلیف درسی، امور تحصیلی را در کلیه سطوح اعم از دبستان، راهنمایی و دبیرستان بهبود می‌بخشد.
ـ انجام تکلیف درسی عملکرد تحصیلی را برای همه گونه شاگرد، اعم از خوب و بد افزایش می‌دهد.
بیشتر مواقع تفاوت بین دانش‌آموزان موفق و ناموفق در‌ آن است که دانش‌آموزان موفق می‌دانند چگونه مطالعه کنند و چگونه وقت خود را سازمان دهند، چگونه برای آمادگی در امتحانات مطالعه کنند و بیشترین میزان را دریافت و چگونه گزارش بنویسند. این قبیل دانش‌آموزان مهارتهایی را در خود پرورش داده‌اند که آنها را قادر می‌سازد از زمان مطالعه کردنشان حداکثر استفاده را بکنند. در نتیجه آنها در مدرسه موفق‌تر هستند. ما این مهارتها را مهارتهای مطالعه می‌نامیم، تکنیکهایی که شاگردان را قادر می‌سازند به طور مؤثر‌تری فراگیرند.
• نتیجه‌گیری
تکلیف درسی عمدتاً عبارت از این است که فرزندانتان یاد بگیرند که آن را چه موقع، چگونه و کجا انجام دهند.
بنابراین کاملاً به نفع آنها خواهد بود که این انتخاب را با هوشیاری انجام دهند. پس با آموزش دادن مهارتهای اساسی، سازماندهی و پرورش دادن عادتهای مطالعه، در فرزندانتان در واقع ابزاری در اختیار آنها قرار می‌دهید که به آنها کمک می‌کند تا در مورد کارهای مدرسه انتخاب بجایی انجام دهند. آنان خواهند فهمید که با کمی برنامه‌ریزی می‌توانند تکالیف درسی را به صورت موفقیت‌آمیزی انجام دهند.
دانش عملی در کنار احترام به خود، ترکیب بُرنده‌ای است که می‌تواند به فرزندانتان کمک کند تا هم در مدرسه و هم در زندگی آتی خود انتخابهای بجا و شایسته انجام دهند.
• منابع و مآخذ
1) مشق بدون اشک: رئیس دانا، مجید
2) بازاندیشی فرآیند یاددهی‌ـ یادگیری: دکتر مهر محمدی، محمود

مشق شب

گام های بلند

تکلیف آموزشی (مشق شب)

تکلیف آموزشی

1 تکلیف آموزشی تعیین شده برای دانش آموزان نه فقط باید براساس هدف ها و مقاصد باشد ،بلکه باید برمبنای مناسب بودن آن برای دانش آموزان برگزیده شود .

تکلیف آموزشی ثعیین شده برای دانش آموزان باید هماهنگی و تناسب بین هدف ها و مقاصد معلم و سطح کنونی دانش و مهارت های دانش آموزان را منعکس سازد . اولین اولویت در تعیین تکلیف آموزشی باید هدف ها و مقاصدی باشند که دنبال می شوند . با وجود این ، معلم کارآ اطمینان دارد که این تکلیف برای دانش آموزان نه چندان مشکل و نه خیلی آسان است .اگر در قضاوت (معلم )اشتباهی رخ بدهد ، آن اشتباه باید در تداوم کار مورد تایید قرار گیرد . این نوع اشتباه همسان با یافته های پژوهشی است که می گوید دانش آموزان برای نیل به پیشرفت و موفقیت نیاز به تنوع و هم آوردی (چالش) دارند . در هر حال ،معلمان باید بخواهند و بتوانند نیازهای دانش آموزانی را که از آغاز نتوانسته اند با آنها روبه رو شوند ،بر آورده سازند .

 

2 تکلیف آموزشی و از جمله تکلیف شب باید به صورت منظم و مکرر برای دانش آموزان تعیین شود.

تکلیف شب ، زمان در دسترس را برای یادگیری دانش آموزان افزایش می دهد. بدین ترتیب ،برای دانش آموزانی که به زمان بیشتری برای یادگیری یا تمرین آنچه یاد گرفته اند نیاز دارند باید تکلیف شب تعیین شود اما تناقضی که در اینجا وجود دارد این است که بسیاری از دانش آموزان احتمالا کمترین بهره را از تکلیفی که تعیین می شود می برند . چنین دانش آموزانی اغلب متعلق به خانواده هایی هستند که والدین آنها در قبال مراقبت از انجام تکالیف توسط فرزندانشان مسئولیتی به عهده نمی گیرند یا قادر نیستند هنگامی که فرزندانشان درانجام تکالیف مدرسه ای با مشکل مواجه می شوند به آنها کمک کنند. در نتیجه قبل از فرستادن دانش آموزان به منزل ،معلمان باید اطمینان حاصل کنند که شاگردانشان آنچه را برای انجام این تکلیف لازم است می دانند و از چگونگی انجام آن آگاه هستند .

3 دانش آموزان باید در قبال انجام و کیفیت تکالیفشان پاسخگو باشند . همچنین معلمان باید مطمئن باشند ،قبل از این که به آن ها اجازه داده شود تکلیف را انجام دهند ،آگاهی و مهارت های مورد نیاز برای انجام آن را با کیفیت مورد انتظار فرا گرفته اند ،اهمیت پاسخگو بودن دانش آموزان در قبال تکالیف کلاسی و تکالیف منزل در اسناد و مدارک آمده است .

با این حال ، اگر دانش ومهارت های مورد نیاز برای انجام تکلیف ،آن هم در سطحی که مورد انتظار است ،کمک نشده باشد یا آموزش لازم را ندیده باشند ،باور به پاسخگو بودن دانش آموزان در قبال کیفیت کار آنها دشوار است . در نتیجه فعالیت هایی از قبیل تمرین های هدایت شده از سوی مربیان و پژوهشگران مورد تایید قرار گرفته است . در این گونه فعالیت ها ،پرورش کاران و پژوهش گران توصیه کردهاند که معلمان ، قبل از این که به دانش آموزان اجازه دهند به طور مستقل کار کنند ،با آن ها به تمرین بپردازند تا از موفقیت شان در فعالیت ها ، تجربه ها ،تمرین ها و مسائل ابتدایی مطمئن شوند .

 

 

 4 در حا لی که دانش آموزان در کلاس مشغول انجام تکلیف هستند معلمان باید فعالانه نظارت داشته باشند و کمک لازم را در اختیار تک تک دانش آموزان و یا گروه هایی از دانش آموزان قرار دهند ،به گونه ای که آرامش دیگر دانش آموزان را به هم نزند .

آن گاه که پس از یک دوره آموزش مستقیم تکلیفی برای دانش آموزان تعیین می شود ،معلم نباید بیندیشد که دانش آموزان خود قادر به انجام آن تکلیف هستند .به عکس ،در حین این که دانش آموران تکلیف خود را ا نجام می دهند معلمان باید به طور فعال بر آنها نظارت و سرپرستی کنند . معلمان باید در دسترس باشند تا چنانچه مسائلی پیش بیاید دانش آموزان را یاری کنند . چنین است که فعالیت دانش آموزی مبدل به تجربه یادگیری دیگری برای دانش آموزان می شود .

 

5 معلمان باید با استفاده از شناختی که از دانش آموزان به دست می آورند نه تنها دانش آموزان را ارزشیابی کنند بلکه در مورد اشتباهات و بدفهمی های آن ها برای ایشان آموزش اضافی تدارک ببینند .

برخی معلمان مایلند تکالیفی که برای دانش آموزان در نظر می گیرند تنها برای یک هدف ، آن هم ارزشیابی یادگیری آنها باشد . در حالی که باید به خاطر داشته باشند که کیفیت نتیجه ی کار دانش آموزان می تواند آنها را از اشکالات و کاستی هایی که در یادگیری دانش آموزان وجود دارد مطلع و آگاه سازد . هنگامی که این اشکالات و کاستی ها شناسایی بشوند ، می توان با فراهم سازی وارائه ی آموزش اضافی دانش آموزان را در غلبه بر آنها یاری کرد .

منبع : کتاب غنی سازی تکالیف اموزشی

تالیف : بهمن حوریزاد

از طعم قهوه ی زندگیتان لذت ببرید .

 

با قلبی ملایم وحساس وارد میشوید وبا یک قلب سخت وبی احساس خارج میشوید...

سه ظرف را روی آتش قرار دادیم. در یکی از ظرفها هویج در دیگری تخم مرغ و در دیگری قهوه ریختیم و پس از 15 دقیقه:

هویج که سفت و محکم بود نرم و ملایم شد.

تخم مرغ که شل و وارفته بود سفت ومحکم شد دانه های قهوه در آب حل شدند و آب رنگ و بوی قهوه گرفته است. حالا فرض کنید آبی که در حال جوشیدن است مشکلات زندگیست. شما در مقابل مشکلات چگونه اید؟

مثل هویج سخت و قوی وارد مشکلات می شوید ودر مقابل بسیار خسته میشوید امیدتان را از دست داده وتسلیم می شوید. هیچ وقت مثل هویج نباشید...!

با قلبی ملایم وحساس وارد میشوید وبا یک قلب سخت وبی احساس خارج میشوید از دیگران متنفر میشوید و همواره تمایل به جدال دارید.

هیچ وقت مثل تخم مرغ نباشید…!

در مقابل مشکلات مثل قهوه باشید. آب قهوه را تغییر نمیدهد. قهوه آب را تغییر میدهد. هر چه آب داغتر باشد طعم قهوه بهتر میشود…!

پس بیایید در مقابل مشکلات مثل قهوه باشیم ما مشکلات را تغییر دهیم. نگذاریم مشکلات ما را تغییر دهد.

از طعم قهوه تان لذت ببرید…

برگرفته از سایت tehrankids