حرف های یک معلم

تقسیم آموخته های یک معلم

حرف های یک معلم

تقسیم آموخته های یک معلم

استرس در دانش آموزان و والدین

استرس در دانش آموزان

کودکان و نمره-دفتر الفبا

دریافت کارنامه تحصیلی معمولا برای دانش‌آموزان و والدین آن‌ها با اضطراب و دلهره همراه است و این استرس در میان دانش‌آموزانی که به هردلیل امتحان خود را باموفقیت برگزار نکردند، بیشتر دیده می‌شود. بدون شک همه دانش‌آموزان در امتحانات نتایج دلخواه و مناسب را بدست نمی- آورند و علت این مساله نیز به عوامل مختلفی بستگی دارد. ویژگی‌های فردی دانش‌آموز، عوامل آموزشگاهی، خانوادگی و اجتماعی می‌تواند در نحوه نتیجه‌گیری دانش‌آموز موثر باشد اما برخی از والدین بدون توجه به این مسایل، نتایج ضعیف درسی فرزندان خود را بر نمی‌تابند و پس از اطلاع از نمرات ضعیف فرزند خود، به آن‌ها برچسب‌های ناروایی می‌زنند. زدن برچسب نه تنها هیچ کمکی برای پیشرفت تحصیلی دانش‌آموز نمی‌کند بلکه در اغلب موارد دانش‌آموز را از اشتیاق ادامه تحصیل و کسب موفقیت درسی هم باز می‌دارد. صدور کارنامه‌های دانش‌آموزان دوره‌ابتدایی و بعداز آن دوره راهنمایی چند روز دیگر آغاز می‌شود و باتوجه به سنین دانش‌آموزان یاد شده، نحوه برخورد با نتایج تحصیلی این گونه دانش‌آموزان ضروری به نظر می‌رسد. یک برخورد نامناسب می‌تواند همه تلاش‌های والدین، معلمان و مسوولان مدرسه را باناکامی روبه‌رو کند و به یقین این نتیجه مورد نظر هیچ یک از عوامل یاد شده نیست. کارشناسان تربیتی به خانواده‌ها توصیه می‌کنند که هنگام دریافت کارنامه دانش‌آموزان و اطلاع از نمرات ضعیف فرزندان خود، مواظب روح و روان آن‌ها باشند و از سخت‌گیری و بی‌احترامی نسبت به آن‌ها پرهیز کنند.

* مواظب شخصیت فرزند خود باشید. به او برچسب‌هایی نظیر تنبل، کودن، بی عرضه و غیره نزنید بلکه با تاکید بر نقاط مثبتش در وی انگیزه فعالیت ایجاد کنید.

* در هنگام دریافت کارنامه، بهتر است او را در موقعیت‌هایی قرار دهیم که فعالیت‌هایش توام با موفقیت و تجربه‌های شیرین باشد.

* همواره سعی کنید توانمندی‌های او را مد نظر قراردهید نه ضعف‌های او را.

* به تفاوت‌های فردی فرزندتان توجه کنید، مبادا او را با دیگران مقایسه کنید بلکه تنها می‌توانید نمرات او را با یکدیگر مقایسه کنید.

* توقع و انتظار از فرزندتان در حد توانایی‌هایی او باشد.

* وقتی نمرات فرزندتان ضعیف است تنها او را مقصر ندانید و این پرسش‌ها را از خود بپرسید که آیا الگوی تلاش و جدیت برای او بوده‌اید؟ آیا جریان تحصیل او را پیگیری کرده‌اید؟ آیا محیط خانه برای درس خواندن آماده بود؟ آیا دوستان او را می‌شناسید؟ و آیا ضعف جسمانی و بیماری نداشت؟

* چنانچه نمره خوب یا نسبتا خوب در کارنامه وجود دارد به آن اشاره کنید. اگر همه نمرات درسطح پایین است باز می‌توانید از نمرات دیگر بالاتر اشاره کنید و سپس علت ضعیف بودن نمرات را از فرزند خود جویا شوید و به به فرزندتان بگویید چه کمکی از دست ما بر می‌آید.

* با یکدیگر همه راه‌های ممکن را بررسی کنید و به او اطمینان دهید که شما حامی او هستید، او را دوست دارید. * اگر بعداز بررسی علل، درصدد رفع ضعف خود است، تا آن‌جا که امکان دارد شرایط فعالیت را برای او آماده کنید و به فرزند خود قوت قلب دهید و متذکر شوید که هنوز دیر نشده‌است.

* با نگاهدقیق به کارنامه نمرات درس‌های مختلف را با میانگین درس‌های کلاس مقایسه کنید و نمرات خوب و خوب‌تر را مورد توجه قرار دهید و برای تلاشی که در کسب آن‌ها صورت گرفته وی را تحسین کنید.

* با کمک و تمایل فرزند خود،برنامه‌ای برای آمادگی و مرور درس‌های تجدیدی برای او تنظیم‌کنید تا دانش‌آموز از هم‌اکنون به فکر امتحانات مجدد (شهریور ماه) باشد.

* عدم موفقیت دانش‌آموز در درس‌ها نباید سبب محرومیت اواز تفریح، مسافرت، گردش با دوستان و استراحت شود بلکه باید برای همه کارهای او برنامه‌ریزی کرد زیرا فرزند شما به همه آن‌ها نیاز دارد.

* فراموش نکنیم که دانش‌آموز ناموفق نیز مانند سایر دانش‌آموزان حدود ‪۹ ماه تلاش کرد و برای موفقیت در امتحانات و ورود به سال تحصیلی آینده، نیاز به گردش و تفریح و استراحت کافی دارد.

* بامشاورمدرسه نیز مشورت کنید تا شمارا در پیداکردن بهترین راه‌حل و علت مشکل یاری کند

نگرش مطلوب به امتحان

امتحان-دفتر الفبا

1 - به‌عنوان والدین سعی کنیم برای این سؤال که امتحان از نظر ما چه اهمیتی دارد؟ پاسخ یافته و رفتار مناسبی داشته باشیم. بر این اساس چنانچه طرز برخورد ما با فرزندمان در مورد امتحان به‌عنوان امری برای شناخت میزان یادگیری مطالب و رفع نواقص آن باشد‏، مشکلی نیست. اما درصورتی که تأکید خاصی داشته باشیم و فرزند خود را مورد خطاب قرار داده و در مورد امتحان به او هشدار دهیم، موجبات ترس و اضطراب از امتحان را در وی فراهم آورده‌ایم.

2 - امتحان را در نظر دانش‌آموز بیش از حد بزرگ جلوه ندهیم، بلکه از امتحان به‌عنوان راهی برای تعیین سطح یادگیری و رفع مشکلات درسی، سخن بگوییم. در این صورت دانش‌آموز امتحان را به‌عنوان عامل مثبت در تحصیل می‌شناسد، نه عامل منفی که هدف آن مچ‌گیری اوست.

3 - اهداف امتحان را برای فرزند خود بازگو کرده، به روشنی مفهوم امتحان را به او تفهیم کنیم تا در نهایت به‌دلیل یادگیری مطلب درسی، مطالعه و فعالیت کند، نه برای امتحان و کسب نمره. به عبارت دیگر از راه طبیعی علاقه به یادگرفتن را در وی ایجاد کنیم نه با ترساندن از امتحان.

4 - توجه داشته باشیم که میزان و سطح یادگیری مطالب درسی توسط فرزندمان، دارای اهمیت است نه نمرات بالای او در امتحان. چه بسا فرزندانی که نمرات بالایی در امتحانات آورده‌اند اما مطالب درسی را پس از گذشت چند روز فراموش کرده‌اند و چه بسیار دانش‌آموزانی که در امتحان نمره بالایی نیاورده‌اند ولی مقدار قابل توجهی از مطالب درسی را به خوبی آموخته و آن را به‌طور عملی تجربه کرده‌اند.

5 -فرزندان خود را از نظر نمره‌های امتحانی با دوستان و همسالان و فرزندان بستگان و همسایگان مقایسه نکنیم. چه، این مقایسه موجب ایجاد ذهنیت منفی در او نسبت به امتحان شده، به تدریج اعتماد به نفس او را نیز از بین می‌برد.

6 - قبل از امتحان با دادن وعده‌هایی نظیر: اگر در این امتحان فلان نمره را بگیری، فلان جایزه را برایت تهیه می‌کنم فرزند خود را تحت فشار و اضطراب درونی قرار ندهیم بلکه همیشه این طور اظهار کنیم که تو سعی و تلاش خود را بکن تا بتوانی مطالب را خوب یاد بگیری.

7 - در مورد امتحان طوری با فرزند خود رفتار کنیم که او بتواند نظریات و نگرانی‌های خود را در مورد آن آشکارا بیان کند‏، حتی اگر شکست خورده باشد. در چنین وضعیتی لازم است علت‌ها را شناسایی کرده، او را راهنمایی کنیم تا از طریق برنامه‌‌ریزی مناسب، ضعف‌های خود را شناسایی کند و با برطرف کردن آنها بر میزان یادگیری خود بیفزاید.

8 - توجه داشته باشیم، فرزندی که نمره خوبی در امتحان کسب نکرده از نظر شخصیتی فرد بدی نیست بلکه فعالیت او در زمینه فلان درس و امتحان در حد نمره‌ای است که به دست آورده

انواع اضطراب تحصیلی :

· اضطراب تسهیل کننده یا تسریع کننده : میزان متوسط اضطراب و فشار موجب تسهیل کارکردفرد می شود(براهنی 49)

· اضطراب ناتوان کننده :‌اگر اضطراب از حد معینی فراتر رود باعث پریشانی ، عدم تمرکز ، احساس درماندگی ،‌ اختلال ذهنی ،‌شناختی و رفتاری /جسمی می گردد.

عملکرد ضعیف افراد مضطرب تنها به نقایص شناختی مربوط نمی شود. دراین افراد اضطراب می تواند مربوط به شایستگی و صلاحیت انجام امتحان ، نقص درروش های مطالعه و کمبود مهارت های امتحان باشد.

در اضطراب امتحان متغیرهای زیادی مؤثر می باشد که در این میان اضطراب عمومی و کلی مهم تر می باشد.

زمان شکل گیری اضطراب امتحان :

اضطراب امتحان در سنین 12ـ10 سالگی شکل می گیرد .

در 25% از دانش آموزان اضطراب امتحان آسیب زا بوده و با افزایش سن میزان آن افزایش می یابد.

نقش جنسیت در اضطراب امتحان :

به دلیل مسایل فرهنگی و نقش های جنسیتی دختران مضطرب تر از پسران هستند ،‌زیرا اضطراب توسط دختران و زنان پذیرفته شده است . (‌کریگ و دابسون 1995).

گسترش و ثبات اضطراب امتحان :

ساراسون (1973) اعتقاد دارد،‌اضطراب حالتی است که در تعامل والدین با کودک گسترش یافته و ثبات می یابد. او ادعا می کند والدین کودکان دارای اضطراب امتحان ، علاوه بر این که نیاز به محبت و امنیت آنها رانادیده می گیرند ،‌درکمک کردن به آنها نیز کارا نیستند. این اولیا فرزندان خود را بون توجه به علایق و استعدادهای آنهابرای کسب موفقیت مورد نظر خود تحت فشار قرار می دهند. در برخی موارد والدین آرزوهای تحقق نیافته ی خود را به فرزندانشان القا می کنند.

عوامل مؤثردرمیزان اضطراب امتحان :

· تنبیه کودک به واسطه ی نمره ی کم

· انتظارات معلم

· مهارت های تحصیلی و روش های مطالعه

· دشواری امتحان

· شرایط برگزاری امتحان

· هوش

· طبقه اقتصادی ،‌اجتماعی

· انگیزه پیشرفت

· نوع شخصیت

· و ...

·

عوامل بوجود آورنده ی اضطراب امتحان :

1. فردی: انتظاربیش از حد از خود/ضعف اعتماد به نفس/عدم باور مثبت نسبت به موفقیت / رقابت بیش از حد/عدم آمادگی و برنامه ریزی لازم / عدم تمرکزبر امتحان و درس خواندن /شخصیت مضطرب و کمال گرا/کم بودن انگیزه / هوش متوسط/ و...

2. خانوادگی :‌سخت گیری بیش از اندازه /عدم حمایت و تشویق /والدین مضطرب/اختلافات خانوادگی /رقابت غیر منطقی/تهدیدهای بی مورد/توجه بیش از حد به مسایل تحصیلی فرزند/ الگوهای خشک فرزندپروری/سرزنش و تنبیه / وضعیت اقتصادی پایین / عدم تشویق / و...

3. عوامل مدرسه ای : انتظارات غیر واقعی آموزگاران /محیط نامناسب امتحان / مقررات خشک/ نوع پرسش های امتحان / ایجاد رقابت های ناسالم / عدم توجیه دانش آموزان برای امتحان /عوامل مزاحم مثل سر و صداو نور/ تهویه ی نامناسب

نشانه ها و علایم اضطراب امتحان :

· oناراحتی های گوارشی ،‌آشفتگی معده ،‌سرگیجه، بی اشتهایی، حالت تهوع

· تپش قلب ، بی خوابی، تنگی و کوتاهی نفس

· لرزش در صدا ، ضعف ، عرق کردن

· لکنت زبان ،‌خشکی دهان

· عدم تمرکز ، ضعف خود پنداره ، آشفتگی ذهن ، ارزیابی غلط از توانایی های خود، افت تحصیلی ، بیزاری از مدرسه ، خطاهای ادراکی، حواس پرتی، هیجانات افراطی، کاهش سیستم ایمنی بدن

علایم اضطراب پس از امتحان :

· بی تفاوتی ساختگی و ظاهری

· احساس گناه ( چرا بیشتر مطالعه نکردم )

· خشم ( آموزگار نمی خواست من نمره ی قبولی بیاورم )

· سرزنش ( اگر کتاب درسی آنقدر خسته کننده نبود! )

· افسردگی ( دلیلی نمی بینم که بعد از امتحان در مدرسه بمانم)

درمان های روان شناختی ،‌دارودرمانی یا هردو ؟

مطالعات نشان داده است که انواع خاص مداخله های روان شناختی نه تنها از دارو نماهای معتبرمؤثر- تر هستند بلکه بهتر از رویکردهای دارویی موجود بوده و دست کم در موقعیت قابل قبولی قرار دارند . مداخله ی روان شناختی اثر دراز مدت و حتی بیماران تا دوسال بعد نیز وضعیت بهبود خود را حفظ می - کنند ، درحالی که داروها عوارض جانبی مانند گیجی ،‌خشکی دهان را ایجاد نموده و قطع آن نیز به دلیل وابستگی جسمی و روانی فرد را دچار مشکل می نماید .

شیوه های درمانی شناختی ـ‌درمانی

1. تن آرامی

2. حساسیت زدایی منظم

3. ایمن سازی در مقابل استرس

4. آموزش مهارت های مطالعه

5. مقابله با باورهای غیر عقلانی و غیر منطقی

6. ایمن سازی در مقابل استرس

7. روش پس خوراند زیستی ( افراد به گونه ای به دستگاه های هدایت کننده متصل می شوند تا بتوانند پیوسته اطلاعات دقیقی درباره ی فعالیت های فیزیولوژیکی خود مانند ضربان قلب یا تنش عضلانی رادر اختیار داشته باشند . براساس دستور العمل های درمانگر و توجه به علامت های دستگاه هدایت کننده بیماران به تدریج می آموزند که فعالیت های ارادی و حتی فعالیت های فیزیولوژیکی غیر ارادی خود را مهار کنند . )

8. آموزش توجه (عدم توجه به محرک های نامربوط به تکلیف و توجه به محرک های مربوط به تکلیف)

نقش اولیای مدرسه در کاهش اضطراب امتحان :

نمره 20 -دفتر الفبا

- عدم ایجاد ترس و واهمه از امتحان در دانش آموزان ( جلسه ی امتحان نه انتقام)

- اطمینان خاطر به دانش آموزان درراستای طراحی سؤالات از متن کتاب

- گنجاندن سؤالات دشواردر شماره های آخر

- اجتناب از ایجاد رقابت ناسالم در میان دانش آموزان

- هدف امتحان ارزیابی از دانسته های دانش آموزان می باشد نه آنچه را که نمی دانند

- توجه به اصول سنجش و اندازه گیری خصوصاً سطح دشواری سؤالات

- اجرای امتحانات مستمر و خودآزمایی به منظور آشنا کردن دانش آموزان با سؤالات و نحوه ی امتحان

- کاهش اعتبار نمره و ارزش گذاری به فعالیت های علمی و تحقیقات

- آموزش های جبرانی

- اجرای مسابقات علمی متعدد

- و ...

نقش مدیر در کاهش اضطراب امتحان :

· اعلام برنامه ی امتحان به دانش آموزان یک هفته قبل از امتحان

· تنظیم زمان آزمون ها با توجه به سختی و آسانی دروس

· اجتناب از برگزاری امتحانات با وقت بسیار کم

· هدایت دانش آموزان به محل برگزاری امتحان چند دقیقه قبل از شروع آزمون

· پیش بینی محل برگزاری و امکانات مناسب مانند تهویه ، نور کافی ، دمای مناسب ، صندلی ، حذف عوامل مزاحم صوتی و ... جهت اجرای آزمون

· توسل به دعا و نیایش و توکل به خدا هنگام شروع امتحان

· عدم جابجایی دانش آموزان هنگام شروع امتحان

· حضور معلم در جلسه و بیان جملات آرامش بخش به دانش آموزان

· عدم گفتگو با دانش آموز در زمان امتحان

· عدم توقف مراقبین بالای سر دانش آموزان

· عدم گوشزد نمودن مراقبین به جواب اشتباه سؤال

· اجتناب از برخورد شدید با دانش آموزان خاطی

· پیش بینی سیستم تهیه سؤالات امتحانی با کیفیت بالا و خوانا و مناسب

· عدم گفتگو با دانش آموزان حین امتحان

نقش خانواده در کاهش اضطراب امتحان :

· جو عاطفی دور از تنش و مشاجره

· محدود نمودن میهمانی و رفت و آمدهای مکرر

· توجه به خواب ، استراحت و تفریح دانش آموزان

· کاهش یا حذف وظایف محوله ی خانگی به دانش آموزان

· حمایت عاطفی و اطمینان بخشی دردوران امتحانات به دانش آموزان

· کاهش زمان تماشای تلویزیون تا حد امکان

· خودداری از ایجاد ترس ودلهره در دانش آموزان

· خودداری از فشار و توقع بیش از برای مطالعه از دانش آموزان

· خودداری از سرزنش دانش آموزان به واسطه ی امتحان ناموفق

· خودداری از حبس نمودن دانش آموزان جهت مطالعه

· ü پیش بینی تغذیه ی مناسب و قوی ویژه ی دانش آموزان در ایام امتحانات و عدم مصرف مواد کافئین دار مانند : نوشابه ، قهوه و غذاهای ادویه داردربرنامه ی غذایی

· عدم بروز انتظار بالا و کمال گرایی از فرزندان از سوی خانواده نسبت به نمرات بالا

· عدم مقایسه فرزندان با یکدیگر و با دیگران

· عدم تأکید مکرربه درس خواندن

· ایجاد انگیزه ، تقویت روحیه با ارایه ی پاداش و تقویت های مطلوب

· مروربرگه های امتحانی فرزندان به منظور شناسایی ورفع نقاط ضعف درسی آنان

· مصرف عرق نعناع ، دوغ ، عرق بیدمشک و کاسنی

نقش دانش آموزان در کاهش اضطراب امتحان :

· توسل به دعا و نیایش و توکل به خدا هنگام امتحان

· تقسیم مباحث کتاب ومطالعه ی به مرور دروس

· تنظیم وقت با برنامه ی امتحانی

· بستن کتاب وتکرار مطلب آموخته شده به منظور کاهش اضطراب

· تکرار جملاتی مانند : « شروع هرکاری درابتدا آنطور که باید خوشایند نیست ، وقتی که پیشرفت کردم انگیزه ی بیشتری پیدا خواهم نمود. »‌ به منظور کاهش اضطراب و افزایش اعتماد به نفس

· شب امتحان زمان مرور درس است .

· اضطراب نوعی احساس فریب انگیز است که به شما القا می کند از پس هرکاری که قراراست انجام دهید بر نمی آیید. پس در شرایط اضطراب دست از تلاش و کوشش برندارید و به مطالعه ی درس امتحانی مشغول شوید .

· بیان اضطراب و قلمداد نمودن اضطراب امتحان به عنوان یک اختلال جزیی

· استراحت و غذای کافی جهت شب امتحان

· حفظ سلامتی و آرامش روانی در دوران امتحان

· نشستن روی صندلی امتحان و کشیدن چند نفس عمیق

· رهانمودن عضلات بدن و تنفس عمیق

· پوشیدن لباس مناسب و خوردن تغذیه ی کافی قبل از امتحان

· خودداری از القای منفی مانند : من حتماً قبول نخواهم شد.

· ابتدا سؤالات آسان را پاسخ دهید

· به اتفاقات و رخدادهای خاص درجلسه توجه نکنید.

· از نشستن در کنار دانش آموزان مزاحم خودداری کنید.

توصیه های ویژه آغاز امتحانات دانش آموزان ( روش های صحیح مطالعه ):

بارها شنیده ایم که دانش آموزان می گویند : «دیگر حال و حوصله خواندن این کتاب راندارم »‌و یا « 10 بار خوانده ام و تکرار کرده ام ولی باز یاد نگرفتم » در این مورد مشکل چیست ؟ مطمئناً اگر چنین باشد، مطالعه کاری سخت و طاقت فرسا است . اما چنین نیست. واقعیت این است که این گروه از فراگیران ، روش صحیح مطالعه رانمی دانند و متأسفانه درمدرسه نیز چسزی راجع به چگونه درس خواندن نمی آموزند. یادگیری و مطالعه ، رابطه ی تنگاتنگ و مستقیم بایکدیگر دارند، تاجایی می توان این دو را لازم و ملزوم یکدیگر دانست ، برای اینه میزان یادگیری افزایش یابد باید قبل از هرچیز مطالعه ای فعال و پویا داشت . برای داشتن مطالعه ای فعال و پویا نوشتن نکات مهم در حین خواندن ضروری است تا برای مرور مطالب ، دوباره فعال و پویا نوشتن نکات مهم حین خواندن ضروری است تا برای مرور مطالب ،

مزایای شیوه ی صحیح مطالعه :‌

1. کاهش زمان مطالعه

2. افزایش میزان یادگیری.

3. طولانی تر نمودن مدت نگهداری مطالب درحافظه

4. بخاطر سپاری آسان اطلاعات

نویسنده: الهه نظری

منبع:

http://nutrition.persianblog.ir

ارزشیابی توانایی خواندن کلاس دوم و سومی ها

چگونه توانایی خواندن کلاس دوم و سومی ها را ارزیابی کنیم؟

چگونه فرزندان شما می توانند به کتاب خوان های حرفه ای تبدیل شوند؟ شما چطور می توانید به  پیشرفت آن ها کمک کنید؟ به مجموعه رهنمودهای مربوط به بررسی توانایی خواندن عمل کنید تا پیشرفت فرزندان تان را به یاری شش مرحله ی رشد خواندن از نشانه گذاری تصویرها تا خواندن مستقل، بسنجید.  
درهر مرحله، دانش و مهارت هایی توضیح  داده می شوند که بیشتر کودکان در دوره ای معین به آن ها دست می یابند و روش هایی پیشنهاد می شوند که این توانایی ها را پرورش می دهند.

ارزشیابی صحیح خوانی-دفتر الفبا

چگونه ارزیابی کنیم؟

بررسی های توانایی خواندن را همان گونه که یک پزشک، جدول رشد کودک را مشاهده می کند، انجام دهید. در پی یک الگوی ثابت رشد با کاهش و افزایش های اندک باشید. این نشانه ی سلامتی و به این معناست که  فرزند شما درحال پیشرفت درخواندن است.  
 دوره های سنی یا پایه ای برای هر بررسی در این مقاله  آمده اند، اما تنها به عنوان یک راهنما عمل می کنند. پیشنهاد می کنیم حتی اگر فرزند شما هم اکنون در سن مدرسه است، با بررسی توانایی خواندن برای خردسالان و کودکان شروع کنید و سپس پیش بروید. در این صورت، خواهید توانست تبدیل تدریجی کودک تان را به یک کتاب خوان مستقل، بهتر ارزیابی کنید.

والدین چگونه می توانند کمک کنند؟

مادر و پدر نقش مهمی در هر مرحله از رشد توانایی خواندن فرزندان خود دارند. در حالی که پیشرفت کودکتان را زیر نظر دارید، به یاد داشته باشید خودتان هم باید خلاقیت به خرج دهید و فکر کنید چه کارهایی می توان کرد تا علاقه و مهارت های او را افزایش داد.

بررسی توانایی خواندن به چه معناست؟

توجه داشته باشید که پاسخ های شما بیشتر به پرسش های مربوط به کدام گزینه هاست. اگر پاسخ هایتان بیشتر به گزینه ی الف مربوط می شوند، کودک شما هنوز در گام های نخستین این مرحله است. اگر پاسخ ها بیشتر گزینه ی ب هستند، کودک در سطح متوسط این مرحله است. اگر بیشتر گزینه ی ج را انتخاب کرده اید، احتمالا او در حال نزدیک شدن به مرحله ی بعدی خواندن است. در صورتی که نگرانی ویژه ای در زمینه ی پیشرفت توانایی خواندن در کودک تان دارید، با آموزگار او یا کارشناس کودکان مشورت کنید. 
کودکانی که مهارت های کتابخوانی شان در حال پیشرفت است، نسبت به زمانی که تازه کار بودند، واژه های بیشتری را تشخیص می دهند. آن ها چند روش را ترکیب می کنند، از معنا استفاده می کنند تا واژه هایی را که نمی شناسند، هجی کنند و بخوانند. گاهی واژه هایی را که به ظاهر و در معنا شبیه هستند، با هم جایگزین می کنند، اما در حال یادگیری بیشتر مهارت ها و رفع اشتباه های شان هستند. آن ها همچنین جزء خوانندگان خوبی می شوند که در سکوت (نه با صدای بلند) می خوانند و بیشتر هم می نویسند.

آیا کودک شما .... 


١.    به تنهایی و بی صدا کتاب می خواند ؟ 
الف:هنوز نه             ب:گاهی          ج:  بیشتر وقت ها


٢.    به نظر می رسد از اشتباه هایش  آگاه است و تلاش می کند آن ها را اصلاح کند؟ 
الف: هنوز نه             ب:گاهی      ج:  بیش تر وقت ها


٣.    بیش از یک روش خواندن را به کار می برد تا واژه های نو را کشف کند؟  
الف:از راه سر هم کردن حروف یک واژه          ب: از راه معنای کلمه       ج: هر دو روش را به کار می-برد 


٤.    کتاب ها ی دارای بخش های مختلف  و دیگر مطالبی را که نمی توان در یک نشست تمام کرد، می خواند ؟ 
      الف: هنوز نه             ب: گاهی          ج: بیش تر وقت ها

آیا کودک شما می تواند:


١. اطلاعات را بدون کمک شما در یک کتاب یا رایانه پیدا کند ؟ 
الف: هنوز نه             ب: گاهی           ج: بیشتر وقت ها


٢. با صدای بلند و همراه با احساس کتاب بخواند؟ 
      الف: هنوز نه             ب: با کمی احساس          ج: با احساس کامل 

٣. واژه ها را با املای درست و رسمی بنویسد  ؟ 
  الف: هنوز نه             ب: گاهی          ج: بیش تروقت ها

٤. پیام های تلفنی بگذارد، فهرست بنویسد، ایمیل بفرستد و دیگر اشکال نوشتن را انجام دهد ؟
الف. هنوز نه             ب.: گاهی           ج: بیش تروقت ها

نگران نباشید! طبیعی است که کودک شما : 


١.    هنگام بلندخوانی کتاب ، یکنواخت بخواند. دوباره خواندن، به روان شدن خوانش او کمک می کند.  

٢.    اشتباه های  نوشتاری دارد.برای آموختن  الگوهای املایی، زمان لازم است.

 
٣.    کتاب هایی را می خواند که به نظر بسیار آسان می آیند. کودک شما همراه فراگیری مهارت ها در حال دست یابی به اعتماد به نفس است.   

برگردان:فاطمه نصر اصفهانی

منبع:http://ketabak.org

ارتباط موثر دانش آموزان با معلم

ترس از معلم-دفتر الفبا

کودکانی که رابطه ی خوبی با آموزگارشان دارند کمتر پرخاشگری می کنند و کمتر هدف پرخاشگری قرار می گیرند.

در این پژوهش که از سوی پژوهشگران چند دانشگاه کانادا انجام گرفته است، رابطه ی بین پرخاشگری و رابطه دانش آموز و آموزگار مورد بررسی قرار گرفته است. سرپرست این پژوهش درباره ی این پژوهش می گوید رفتارهای پرخاشگرانه در دوران میانی کودکی اگر چه بخشی به فاکتورهای ژنتیکی مربوط می شود اما عوامل ژنتیکی موثر بر رفتار معمولا مستقل از عوامل محیطی عمل نمی کنند.

پژوهشگران در این پژوهش روی ٢١٧ دوقلوی همسان و ناهمسان هفت ساله مطالعه و تاثیر متقابل طبیعت و تربیت را در پرخاشگری کودکان بررسی کرده اند. همکلاسی های این دوقلوها که در کلاس های متفاوتی درس می خواندند و همکلاسی و آموزگاران متفاوتی داشتند میزان پرخاشگری آن ها و این که چه میزان از سوی همسالان هدف پرخاشگری بوده اند رتبه بندی کردند. آموزگاران دو قلوها هم کیفیت رابطه شان با دو قلوها را ارزیابی کردند.

این پژوهش نشان داد که کودکانی که به طور ژنتیکی قابلیت پرخاشگری دارند بیشتر از دیگران احتمال دارد که قربانی پرخاشگری از سوی همکلاسی های خود شوند. این کودکان در صورتی که رابطه ی خوب یعنی رابطه ای گرم و صمیمی با آموزگارشان داشتند از پرخاشگری و هدف پرخاشگری قرار گرفتن محافظت شدند.

رابطه کودکان با آموزگاران و همسالانشان در مدرسه نقش بسیار مهمی در شکل دهی رشد رفتارهای اجتماعی دارد. یافته های این پژوهش نشان داد که رابطه ی خوب دانش آموز با آموزگار می تواند، کودکانی را که به طور ژنتیکی تمایل به پرخاشگری دارند، در امان نگه دارد و نیز این کودکان از سوی کودکان دیگر هدف خشونت قرار نگیرند.

از این یافته ها می توان در مداخله در پرخاشگری کودکان و هم در آموزش آموزگاران مورد استفاده قرار گیرد.

گروه خبر کتابک

منبع:

 http://www.sciencedaily.com

شعر - درس اخلاق

سخت آشفته وغمگین بودم ...

به خودم می گفتم :

بچه ها تنبل وبد اخلاقند

دست کم می گیرند، درس ومشق خود را

باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم

ونخندم اصلا، تا بترسند ازمن

و حسابی ببرند...

خط کشی آوردم، در هوا چرخاندم...

چشم ها در پی چوب،هر طرف می غلتید

مشق ها را بگذارید جلو، زود معطل نکنید!

اولی کامل بود،دومی بد خط بود

بر سرش داد زدم...

سومی می لرزید....خوب، گیر آوردم!!!

صید در دام افتاد، و به چنگ آمد زود

دفتر مشق حسن گم شده بود.

این طرف را می گشت

آنطرف نیمکتش را می گشت

تو کجایی بچه؟؟؟

بله آقا ،اینجا همچنان می لرزید....

"پاک تنبل شده­ای بچه بد"

به خدا دفتر من گم شده آقا اینجا

همه شاهد هستند ، مانوشتیم آقا

بازکن دستت را....

خط کشم بالا رفت،

خواستم بر کف دستش بزنم

او تقلا می کرد چون نگاهش کردم

ناله سختی کرد.........

گوشه ­ی صورت او قرمزشد

هق هقی کرد و سپس ساکت شد...

همچنان می گریید...

مثل شخصی آرام،بی خروش وناله.

ناگهان شاگردی،در کنارم خم شد

زیر یک میز ،کنار دیوار،

دفتری پیدا کرد...

گفت:آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم،عالی وخوش خط بود

غرق در شرم خجالت گشتم

جای آن چوب ستم، بر دلم آتش زده بود

سرخی گونه او،به کبودی گروید.....

صبح فردا دیدم

که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر

سوی من می آیند....

خجل و دل نگران، منتظر ماندم من

تا که حرفی بزنند شکوه ­ای یا گله ­ای یا که دعوا شاید

سخت دراندیشه­ ی آنان بودم،

 پدرش بعد سلام..

گفت: لطفی بکنید،وحسن را بسپارید به ما

گفتمش ،چی شده آقا رحمان؟؟؟

گفت: این خنگ خدا

وقتی از مدرسه بر می گشته

به زمین افتاده 

بچه­ ی سر به هوا،یا که دعوا کرده

قصه­ ای ساخته است

زیر ابرو وکنار چشمش،متورم شده است

درد سختی دارد،

می بریمش دکتر با اجازه آقا...

چشمم افتادبه چشم کودک...

غرق اندوه وتاثر گشتم

من شرمنده معلم بودم

لیک این کودک خردوکوچک

این چنین درس بزرگی می داد

بی کتاب ودفتر...

من چه کوچک بودم

او چه اندازه بزرگ ، به پدر نیزنگفت

آنچه من از سر خشم،به سرش آوردم.

عیب کار از خود من بود و نمی دانستم

من از آن روز معلم شده ام...

او به من خوش آموخت ،درس زیبایی را...

بعد از آن هم دیگر در کلاس درسم

نه کسی بد اخلاق نه یکی تنبل بود

تا حدود امکان درس هم می خواندند

او به من یاد آورد

این کلام از مولا :

که به هنگامه ی خشم

نه به فکر تصمیم،نه به لب دستوری

نه کنم تنبیهی

یا چرا اصلا من عصبانی باشم

با محبت شاید،گرهی بگشایم

با خشونت هرگز...

نوجوانان وکتاب های ترسناک چرا؟

نهضت قریشی آموزگار و مروج پر تلاش چندی است که به سبب گرایش دانش آموزان خود به کتاب های ترسناک بر آن شده است که در باره این موضوع به پژوهش بیشتر بپردازد. حاصل بخشی از مطالعات او مقاله زیر است . این مقاله به تاثیرات مثبت و منفی داستان های ترسناک بر نوجوانان می پردازد و نظر گروهی از دوستداران و مخالفان نوجوان این گونه داستان ها را نیز بازتاب داده است.

نخست بهتر است به تأثیرات مثبت و منفی این کتاب ها بپردازیم. تأثیرات مثبت این گونه کتاب ها را که در واقع علّت روی آوردن نوجوانان به آن هاست، می توان چنین برشمرد:
- امروزه احساس شگفتی و کنجکاوی که لازمه ی خلّاقیت است، در نوجوانان کاهش یافته است. اطّلاعات آماده ای که آن ها از رسانه ها دریافت می کنند، سبب می شود کمتر این حس را تجربه کنند.. اما کتاب ها ی ترسناک آن ها را به دنیایی می برند که احساس شگفتی می کنند، کنجکاوی آن ها برای دانستن بقیّه ی داستان تحریک می شود و از این شگفتی و احساس کنجکاوی لذّت می برند.


- فرار از تکرار و روزمرّگی: درس خواندن به شکلی که اکنون در مدرسه ها رواج دارد، بیشتر از آنچه فکرش را می کنیم برای نوجوانان خسته کننده و یکنواخت و تکراری است. اما این کتاب ها خواننده را به متن داستان می برند به گونه ای که احساس می کند در آن وضعیت متفاوت و در جریان دگرگونی هاقراردارد. گذشت زمان را نمی فهمد و ساعاتی از محیط کسل کننده ی پیرامونش دور می شود و از این نظر ازخواندن کتاب های ترسناک لذت می برد، چون زندگی اش را هیجان انگیزتر می کند. .


- هیجان: درمحیط یکنواخت درس و تحصیل، اضطراب امتحان های مکرر و دلهره ی نمره و گذشتن از سدّ آزمون های ورودی، هیجان های کوچک روزانه جمع می شوند و فرصت آزادشدن نمی یابند. خواندن این کتاب ها به این هیجان ها فرصت بروز می دهد. هیجان بیش از حدّ این کتاب ها چیزی است که نوجوانان کم دارند.. با خواندن این کتاب ها به نوعی تخلیه می شوند و سپس احساس آرامش و گشادگی می کنند.
- تجربه ی ترس و چیزهای ترسناک: انسان همیشه درگیر ترس و به دنبال وضعیتی است که با امنیت زندگی کند. اودر زندگی عادی ، بیشتر وقت ها از چیزهای ترسناک فرار می کند و کمتر حاضر به تجربه ی آن هاست. امّا در کتاب های ترسناک چیزی را که در زندگی واقعی نمی تواند تجربه کند، تجربه می کند و از این تجربه ی غیرمستقیم هم لذّت می برد و هم احساس توانایی می کند.


- احساس قدرت و شجاعت: گروهی ازنوجوانان درتجسّم صحنه های ترسناک و درگیری با خود برای چیرگی بر این ترس ها، احساس قدرت و شجاعت می کنند وبه این نتیجه می رسند که در برخورد با چیزهای ترسناک در زندگی، قادر به مقابله و ارائه ی راه حل برای آن ها خواهند بود.

- ارضای حسّ ماجراجویی و بروز اضطراب ها و ناآرامی ها: نو جوانان، ماجراجویی را دوست دارند و این کتاب ها این فرصت را برای آن ها فراهم می کنند تا با همراهی با ماجراجویی های قهرمانان داستان، احساس اضطراب و ناآرامی خود را نیز تخلیه کنند..


امّا کتاب های ترسناک اثرات منفی بسیاری هم دارند که در زیر به آن ها می پردازیم:


- ایجاد آشفتگی فکری و عدم تمرکز: این کتاب ها ذهن نوجوانان را به خود مشغول می کنند. تصوّرات و تخیّلاتی را که گاه واهی هستند، با قدرت نویسنده بزرگ و باور پذیر جلوه می دهند.. هجوم افکار ترسناک و عجیب و غریب به ویژه که زمینه ی واقعی هم نداشته باشند، نوجوانان را دچار آشفتگی فکری و عدم تمرکز می کنند و از پرداختن به کارهای جدّی و اصلی باز می دارند. .
- ایجاد ترس: گروهی که با شخصیّت های داستان خیلی همانند سازی می کنند و قدرت تجسّم و تصویر سازی قوی دارند، دچار ترس می شوند. ترس از اینکه این ماجراها برای خودشان هم پیش بیاید. کابوس می بینند و دلهره پیدا می کنند. 

- ایجاد احساس شک و بی اعتمادی: در گروهی از نوجوانان، کتاب های ترسناک آن ها را نسبت به محیط و افراد پیرامون بی اعتماد می کنند و سبب می شوند همواره به واقعیّت های موجود شک داشته باشند.، این شک و بی اعتمادی سبب تغییر رفتار آن ها نسبت به اطرافیان خود می شود ودرنتیجه روابط اجتماعی آن ها را تضعیف، و انگیزه و توانایی نوجوان را در ایجاد ارتباط با دیگران کم می کند.

- ایجاد احساس نا امنی و ناآرامی: برخی نوجوانان با تجسم صحنه های کتاب های ترسناک همیشه احساس می کنند کسی در اتاق شان است، کسی آن ها را تعقیب می کند، در معرض حمله ی یک موجود نامرئی هستند و... بنابراین نمی توانند درخانه تنها بمانند و دچار بی خوابی می شوند که برای رشد شخصیتی و ذهنی آن ها زیانبار است.

- احساس نفرت، خشونت، کینه، جنگ طلبی و تمسخر ارزش های انسانی از دیگر احساس هایی است که با خواندن این گونه کتاب ها در گروهی از نوجوانان پدید می آید..

- احساس ناتوانی دربرابر نیروهای خارج ازاراده ی انسان و جبرگرایی ازجمله دیگر اثرات منفی خواندن این گونه کتاب هاست. در این کتاب ها نیروهای جادویی تعیین کننده ی روند زندگی اند نه اعمال و رفتار انسان ها و بنابراین، در سن نوجوانی خواندن این کتاب ها سبب انفعال و ناتوانی در نوجوانان در برابر رخدادهای زندگی می شود.

- احساس غم و اندوه: نوجوانان با خواندن این کتاب ها و تجربه ی این همه نیروهای خارج از اراده ی انسان به ویژه اگر پایان داستان خوش نباشد، اندوهگین می شوند و این اندوه آن هارا آزار می دهد و چون در سن شکل گیری شخصیّت شان هستند، ممکن است خواندن بعضی از این کتاب ها حتی آن ها را به پوچ گرایی بکشاند.

درباره ی کتاب های ترسناک از حدود ۱۵۰ نفر دانش آموزان کلاس های دوّم و سوّم راهنمایی نیز نظر خواهی کردم با این پرسش ها:

آیا کتاب های ترسناک خوانده اید؟ آیا کتاب های ترسناک را دوست دارید؟ در صورت پاسخ بله یا نه، علّت آن را بنویسید و توضیح دهید این کتاب ها به شما چه می دهند؟ حدود دوسوم دانش آموزان کتاب های ترسناک نخوانده بودند و یک سوم بقیه درباره ی فیلم های ترسناک نظر داده بودند. تنها یک چهارم داانش آموزان، کتاب های ترسناک را دوست نداشتند و بقیّه اگر هم نخوانده بودند، دوست داشتند بخوانند. در زیر، بعضی از نظرها و دلایل کسانی که کتاب های ترسناک را دوست داشتند و آن هایی که دوست نداشتند را می آورم، شاید برای کارشناسان راهگشا باشد.:

"دوست دارم چون ترس کاذبی به وجود می آورد که انسان، پس از آن احساس شجاعت می کند و قوّه ی تخیّلش فعّال می شود."


"علاقه ی من به این کتاب ها به این خاطر است که عاشق هیجان هستم. هیجان، یعنی تمام معنای این کتاب ها که سبب می شود همه ی شخصیّت ها را با ویژگی های شان پیش روی خود مجسّم کنم واین کار قوّه ی تخیّلم را تقویت می کند."


"وقتی این کتاب ها را می خوانم، آن قدر محو خواندن می شوم که دیگر هیچ صدایی نمی شنوم و آن قدر لذّت می برم که دلم نمی خواهد از خواندن دست بردارم. تا مدّت ها حتّی شب ها به ماجراهای داستان فکر می کنم. در حال خواندن فکر می کنم که چه اتّفاقی ممکن است بیفتد و برای فهمیدن آن لحظه شماری می کنم."

"در هر انسانی هیجانی نهفته است که باید آن را بیرون بریزد.، یکی توی شهربازی روی ترن یا در تونل وحشت جیغ می زند و لذّت می برد، یکی فیلم ترسناک می بیند، یکی هم مثل من کتاب های ترسناک می خواند."


"نوعی احساس هیجان در من به وجود می آورد، یکنواختی زندگی ام را از بین می برد و در هر مکانی قرار می گیرم بیشتر به اطرافم توجه می کنم. گاهی با شنیدن صدایی دچار وحشت می شوم."
" پیش از این، کتاب ها ی ترسناک را دوست داشتم. موقع خواندن شان نمی ترسیدم. امّا بعد ها وقتی به رفتارم دقیق شدم، فهمیدم ناخودآگاه از بعضی چیزها دوری می کنم. (بعد از خواندن تالار وحشت و مور مور [مجموعه داستان های ترسناک از آر ال استاین]). بعد از خواندن کتاب، "طالع نحس" تا مدّت ها فقط از خودم عکس می گرفتم تا خطی را روی گردنم ببینم."

"ترس، ذهن بیشتر انسان ها را به خود مشغول می کند. آن ها به دنبال آرامشی هستند که بتوانند به راحتی تفکّر و زندگی کنند. خیلی از ما وحشت داریم ترس را تجربه کنیم و به دنبال ماجراجویی نمی رویم. امّا سراغ کتاب هایی می رویم که در آن ماجراجویی و ترس هست، چون دوست داریم ترس را به شکل مجازی تجربه کنیم تا اگر با آن روبه رو شدیم، شیوه ی مقابله با آن را بلد باشیم."


"با اینکه پس از خواندن این کتاب ها یا دیدن این نوع فیلم ها بسیار به فکر فرو می روم یا از چیزهای مسخره ای مثل تاریکی اتاق، سایه ی درختان، یا ... می ترسم، امّا باز هم برایم جالب و دوست داشتنی هستند."


"وقتی به خواندن آن ها می پردازم، احساس می کنم آنجا هستم. قلبم تند تند می زند و صدای تپش آن را می شنوم، می فهمم، درک می کنم و تمام کارهایی را که اتّفاق می افتد حس می کنم. جریان خون در رگ هایم را حس می کنم، نفسم را حبس می کنم و تا آخرین لحظه نگه می دارم. این کتاب ها حس عجیب و غیر قابل تصوری به من می دهند که نمی توانم توصیف کنم."


"آدم دچار هیجان می شود، ذهنش فعال و مغزش درگیر معمّاهای زیادی می شود و به فکر کردن در باره ی راه های احتمالی حلّ آن ها می پردازد"


"کتاب های پلیسی و جنایی را دوست دارم، چون وقتی آن هارا می خوانم، از به هم ربط دادن سرنخ ها و حل یک مساله لذّت می برم. بسیار هیجان انگیز است. جذب متن کتاب می شوم و بعد از تمام شدن آن احساس می کنم تجربه های جالبی به دست آورده ام. انگار خودم در گیر جریان های داستان بوده ام و جان سالم به در برده و به موقعیت آرام خود باز گشته ام."


"دوست دارم از وحشتناک ترین موجود دنیا بشنوم که دنیا را چگونه می بیند.، یک خون آشام، یک موجود مرموز یا یک هیولا."


"من عاشق وحشت و ترس این کتاب ها هستم و از هیجان بیش از حد آن ها خوشم می آید.. تا به حال برای من تأثیر منفی نداشته اند، امّا گاهی شب تا صبح خوابم نبرده است.."


"این کتاب ها را دوست دارم، چون می توانم با دنیای تخیّلی و ترسناکی غیر از دنیایی که در آن زندگی می کنم، آشنا شوم. ترسناک بودن و به دست آوردن اطلاعات مرا جذب می کند."
"دوست دارم این کتاب هارا بخوانم، چون فکرم را مشغول می کنند و سبب می شوند به ناراحتی ها فکر نکنم و یاد بگیرم که با مشکلات مقابله و آن ها را حل کنم."


"این کتاب ها گاهی به حدی روی من تأثیر داشتند که خواهرم را به نام قهرمان داستان ها صدا می کردم. با وجودی که سبب حواس پرتی من می شوند و نمی توانم درس هایم را عمیق بخوانم و یاد بگیرم و از روزگار عقب بمانم، امّا خواندن آن ها را دوست دارم."

"بعضی وقت ها آن قدر می ترسم که نمی توانم حرکت کنم و تصمیم می گیرم از خواندن کتاب دست بردارم، ولی برایم جذاب است. وقتی تمام می شود، می ترسم، امّا بعد شاد و خوشحال می شوم، روحیه ی خوبی پیدا می کنم و اشتهایم بیشتر می شود. .امّا عشق به کتاب های ترسناک نمی گذارد به کارم برسم.


"خواندن این کتاب ها به من جرأت می دهد. لحظه های خوش فراوانی را می شود با این کتاب ها تجربه کرد، حتّی لحظه های ناخوش آن ها خوشایند است."


"خواندن این کتاب ها سبب شد تا یک ماه تبدیل به آدمی ترسو و حسّاس شوم و از کوچکترین چیزی بترسم. وقت هایی که تنها بودم، از ترس دیوانه می شدم و با بلند کردن صدای تلویزیون از ترسم می کاستم."


"شاید اگر بخوانم، نتوانم بخوابم، نتوانم در خانه تنها بمانم، امّا ترس در برابر ماجراهارا در من از بین می برد."


"هنگام خواندن کتابی ترسناک در رختخوابم، پتو را روی سرم کشیدم، چون خیلی ترسیده بودم. در مواقع حسّاس جیغ هم می زدم ."


"این داستان ها، خواننده را به ادامه ی خواندن می کشانند و به عمق متن می برند، به طوری که خود را در زمان و مکان داستان حس می کند. به نظر من هیچ کتابی ترسناک نیست. انسان با دیدن و شنیدن می ترسد ( فیلم)."


"با وجود همه ی پیامد هایش: ترس، دلهره، بی خوابی و ... کتاب ترسناک را دوست دارم، چون هیجانی که پیدا می کنم به تحمّل همه ی این ها می ارزد."


"من علاقه ی زیادی به ماجراجویی های پر از ترس و دلهره دارم."


"کتاب های ترسناکی را دوست دارم که رمز و راز داشته باشند. نشانه های کلید داستان را در فصل های آن بدهند، مثل فصل آخر کتاب "روون" که اژدها به خاطر یک تکّه استخوان که در لثه اش گیر می کند، نمی تواند بغرد و آتش بیرون بدهد و جالب تر آنکه روون با آن جثه ی ضعیف و رفتار خجالتی اش که ترس از آن می بارد، می تواند آن استخوان را بیرون بیاورد."


" من بیشتر از داستان های وحشتناکی خوشم می آید که در باره ی حیوانات خیالی است که مردم در ذهن خود می پرورانند."


"وقتی کتاب های هیجانی می خوانم، نمی توانم از آن ها دل بکنم. متوجه گذشت زمان نمی شوم، قلبم تند تند می زند. روی تختم زانو به بغل می گیرم و بدنم مور مور می شود. گاهی هم گریه می کنم. امّا از اینکه در دنیای کتاب غرق شوم لذّت می برم و خوشحال می شوم."


"این کتاب ها سبب می شوند ترس آدم بریزد و این خوب است. چون همیشه دور آدم شلوغ نیست. تنهایی هم وجود دارد و ترس همراه تنهایی است.


"ترس و دلهره انسان را قوی می سازد و باعث تقویت اراده می شود."


"می توان گاهی با بیان احساسات به این گونه ، انرژی درونی خود را تخلیه کرد.. تخلیه ی انرژی درونی، بیرون آمدن از فکر مسائل تکراری و فکر کردن درباره ی مسائل جدید و ماجراجویی، از اثرات کتاب های ترسناک است."


"این کتاب ها رادوست ندارم، چون ترس بر می انگیزند و آدم ترسو می شود. روحیه ی خوب آدم را خراب می کنند."

" هیجان و شور می آفریند. امّا من دوست ندارم. چون فکر می کنم یک جور ماجراجویی و مشغله ی ذهنی است و وقتی من کارهای زیادی دارم، وقت گیر است."


"داستان های ترسناک در روح و روان من تأثیر منفی می گذارند. کتاب یک معلّم است و معلّم می تواند خوب یا بد باشد. وقتی کتاب آرامش بخش و سرشار از دوستی و مهر بانی هست، چه دلیلی دارد کتاب ترسناک بخوانم. "


"خواندن این کتاب ها رادوست ندارم چون نمی گذارد با ذهن راحت زندگی کنم."


"به جز هجوم افکار ترسناک و عجیب و غریب، چیز دیگری از این جور کتاب ها دستگیرم نمی شود و از اینکه این اتّفافات برای خودم پیش بیاید، می ترسم. "


"من این کتاب ها را دوست ندارم، چون همه چیز آن ها در قالب ترسناک است.. از کتاب هایی که در کمال آرامش، حقیقتی را بازگو می کنند خوشم می آید، با وجودی که ماجرا را دوست دارم. "

"چون قطور و پر نوشته و بدون هیچ تصویری است دوست ندارم."


"من اگر مطلبی در باره ی جن، شیطان و یا ... بشنوم، تا یک هفته نمی توانم در اتاق تنها بنشینم. .بنابراین، دوست ندارم این کتاب ها را بخواانم."


"از همانند سازی با شخصیّت های کتاب های ترسناک خوشم نمی آید و می ترسم. در خواب کابوس می بینم و بنابراین، چنین کتاب هایی را نمی خوانم."


"خوشم نمی آید. شاید به این دلیل که آدم ترسویی هستم و از هر چیزی می ترسم. به نظر من کتاب های ترسناک را باید اشخاص شجاع بخوانند. روی آدم ترسویی مثل من اثر منفی دارد."

"آرامش را بر ترس ترجیح می دهم. امّا با توجه به اینکه فکر می کنم بعضی ترس ها بسیار آموزنده و سازنده هستند، اگر کتاب ترسناک خوبی به من معرفی شود، حرفی ندارم آن را بخوانم و تجربه کنم. "


"موقع خواندن به جای اینکه بترسم و خود را پنهان کنم، گریه ام می گیرد، چون خودم را جای کسی که دارد می ترسد یا در حال شکنجه شدن است می گذارم و حالت بدی به من دست می دهد. دوست ندارم این کتاب ها را بخوانم. "


"چرا تا چیزهای زیبا در دنیا وجود دارند، سراغ هیولای دوسر و اژدهای دهان آتشین برویم؟ من اصلاً کتاب های ترسناک را دوست ندارم چون ذهن را مشغول و تصورات و تخیّلات را با چیزهای بد زندگی و حوادث تلخ پر می کند و پیامدهای آن بی خوابی و کابوس، لرزه و سیخ شدن موهایم است"


"یک بار شب به مار فکر کردم. سه بار از خواب پریدم. هر بار خوابی می دیدم که به مار مربوط می شد."
"حتّی اسم این کتاب ها مرا می ترساند. "


"دوست ندارم. چون در روحیه ی من اثر می گذارد و سبب تغییراتی در رفتار و کردارم می شود، مرا از واقعیّات زندگی دور می کند، امکان موفقیّت در زندگی اجتماعی و شخصی را محدود می کند و میان افراد جامعه بی اعتمادی به وجود می آورد."


"کتاب ترسناک اصلاً جذاب نیست: هیچ پیام جالبی ندارد. فقط انسان ها را به سخره می گیرد."
"انرژی منفی می دهد و خشن است. "


"ذهن آدم منحرف و پرت می شود. دوست ندارم این جور کتاب ها را بخوانم. به نظر من مسخره اند."


من به طور کلّی به عنوان یک مروّج و آموزشگر هرگز خواندن کتاب های ترسناک را توصیه نمی کنم و با در دسترس کودکان قرار دادن این کتاب ها مخالفم. چون:

کودکان هر چیز غیر واقعی را باور می کنند و قادر به تحلیل محتوای این کتاب ها و درک تناقض ماجرا های این کتاب ها با واقعیّت بیرون نیستند. به علاوه، روح ظریف و حسّاس کودک را در کودکی نباید با ترس و خشونت و ... این کتاب ها آلوده کرد. خواندن این کتاب ها در سنین پایین ممکن است به احساسات و شخصیت آن ها آسیب برساند و بسیاری از رخداد های غیر عادی را برای آن ها عادی کند.


پدران و مادران و مربیان و مروجان باید تا جایی که امکان دارد، بدون منع مستقیم که به تحریک بیشتر حس کنجکاوی کودک می انجامد، این کتاب ها را از دسترس کودکان دور بدارند.


فیلم هایی که کودکان در تلویزیون یا اینترنت می بینند نیز در روی آوردن آن ها به این کتاب ها مؤثر است. بیشتر دانش آموزانی که از آن ها نظر خواهی کردم، با این داستان ها از طریق فیلم های ترسناک آشنا شده اند و فیلم را بر کتاب ترجیح می دهند، به این دلیل که خسته نمی شوند، وقت زیادی از آن ها نمی گیرد، بیشتر در ذهن شان می ماند و هیجان انگیز تر است.


برای دانش آموزان کلاس های راهنمایی و بالاتر هرگز کتاب های ترسناک را ترویج نمی کنم. امّا بسیاری از این کتاب ها منتشر می شوند و نمی توان آن ها را نادیده گرفت. من معتقدم کتاب های ترسناک را نیز مانند همه ی کتاب ها باید گزینش کرد و آن هایی را که همراه هیجان های مورد نیاز نوجوان و تجربه ی ترس که احساس شجاعت به نوجوان می دهد، تأثیرات مثبت شان از منفی بیشتر است، برگزید تا نوجوان وقتی از دنیای کتاب به جهان واقعی بر می گردد، دست خالی نباشد و همراه لحظات دلهره و ترس وهیجان، راه مقابله با ترس را نیز که ایمان به قدرت و نیروی روان انسان است، به دست آورده باشد.


"خانه اشباح" نوشته ی دارن شان به نظرمن کتابی ضد ارزش و پر از صحنه های خشونت بار و به سخره گرفتن انسان است. گر چه نویسنده در پایان کوشیده است ارزشی برخورد کند، بیش از 1۱۲۰۰ صفحه ی کتاب و صحنه های رقت انگیز و خشن، برای ده صفحه ی آخر که آن هم برای نوجوانان کمتر قابل درک است، ارزش خواندن ندارد. امّا در مقایسه "سرزمین دلتورا"، "کتاب های روون" نوشته ی امیلی رودا و بنا به نظر دانش آموزان "بچّه های بد شانس" نوشته ی لمونی اسنیکت با ارزش ترند.

 در پایان این کتاب ها شما انسان را هدفمند، قدرتمند و اراده ی او را در شکل دادن به زندگی اش مؤثر می یابید و اگر مبارزه ای هست، میان نیکی و بدی است.


در بررسی اثرات مثبت و منفی کتاب ها ی ترسناک، نوع مخاطبان و وضعیت روحی آن ها نیز مهم است. گروهی از نوجوانان طبعی احساساتی و لطیف دارند، کمتر منطقی اند و دارای روحیه ای شکننده اند. کتاب های ترسناک و مطرح شدن مرگ و خون و ... آرامش را از آن ها می گیرد.

برای این گروه، کتاب هایی که واقعیت ها را با آرامش وملایمت بیان می کنند و سبب تخلیه ی عاطفی آن ها می شوند، مناسب تر ند . کتاب های ترسناک ممکن است به روح و روان لطیف آن ها آسیب وارد کند. خوشبختانه این گروه از نوجوانان علاقه ای هم به خواندن این داستان ها ندارند.

دانش آموزی نوشته بود: 
"بعد از آنکه دارن شان یک هفته شیر گرگ خورد تا قوی شود و به کوهستان اشباح برگردد، من یک هفته نتوانستم شیر بخورم." یا "تحمل شنیدن ماجرای تهیّه ی پیراشکی از گوشت انسان را ندارم. "
گروهی از نوجوانان نیز شخصیت هایی سهل گیر و شوخ دارند و بیشتر با خوش باشی سازگارند. اینان نیز سراغ این کتاب ها نمی روند، چون می اندیشند چرا تا کتاب طنز و رمان های عشقی جذاب هست، سراغ شبح ها و شبح واره ها بروند.


گروهی از نوجوانان منطقی ترند و کتابخوان نیز هستند. کتاب های ترسناک هم می خوانند. این گروه به دنبال اتفاق های نو و ارضای حس ماجراجویی درونی شان هستند و خواهان تخلیه ی هیجانات خود هستند.. به نظر من نه باید آن ها را از خواندن این کتاب ها منع کرد و نه تشویق. بگذاریم این جریان بگذرد. تنها با گفت و گو و استدلال و نقد مطالب این کتاب ها، اثرات تخریبی آن را کم، و از همه گیر شدن مطالعه ی آن ها جلو گیری کنیم. من در عمل این روش را مؤثرتر یافته ام.


بیشتر کتاب های پلیسی بسیاری از زیان های کتاب های ترسناک را ندارند، ذهن را تقویت می کنند، قدرت تفکر و تخیل و ابتکار را پرورش می دهند، نوجوانان را در مشاهده و استفاده از حواس دقیق تر می کنند، بدون آنکه بی اعتمادی ایجاد کنند و در ضمن هیجان های مورد نیاز نوجوان را هم به او می دهند.

او لحظات ترس و اضطراب را در آن ها تجربه، و احساس شجاعت می کند و ماجرا جویی اش ارضا می شود. اگر این نوع کتاب ها، نوشته یا ترجمه و میان نوجوانان ترویج شوند، بی گمان، کمتر به کتاب های ضد ارزشی و پر خشونت روی خواهند آورد. مؤثرترین راه رویارویی با کتاب های ترسناکی که زیان بار هستند، این است که به ارزیابی این کتاب ها بپردازیم، فعالانه با خوانندگان نوجوان آن وارد بحث و گفت و گو شویم و انتقادات و نظریات خود را مطرح کنیم.

منبع:

http://ketabak.org